• وبلاگ : آهستان
  • يادداشت : آنچه امروز ديدم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    پس حسابي سرت شلوغ بوده

    الهي عظم بلا ...

    با سلام

    اگر ميخواهيد آدرس وبلاگ خود را رايگان عوض کرده

    و با پسوند دات کام مطالب وبلاگ خود را ببينيد و به دوستان خود معرفي کنيد به سايت

    WWW.33IR.Com

    برويد و يک نام کوتاه در صفحه اول انتخاب کرده و در صفحه بعد آدرس وبلاگ خود را بدهيد و.... از امکانات رايگان ستفاده کنيد

    ثبت دامنه رايگان داتکام براي اولين بار در ايران

    ما هم چيزهايي ميبينيم... ميشنويم...
    چيزهايي خواهيم ديد... خواهيم شنيد...
    اي كاش كه نه ميديديم و نه ميشنويديم...
    اي كاش فقط نداي انا المهدي المنتظر را ميشنويديم و بس!

    سلام

    متأسفانه اين روزا خيلي چيزاي دردناک مي بينيم و کاري از دستمون بر نمياد جز آه کشيدن.

    سلام آقاي اميد

    متن عالي بود

    پاراگرام اول وسوم خيلي غمگينانه بود

    راستي شما كه اين همه راحت قشنگ نوشتي امروزتو ،به نظر من اگه يه نتيجه كلي يابرا هر كدومشون يه نتيجه مينوشتي بهتر نبود

    خوشحال ميشم به منم سر بزني

    باي

    + مهدي 

    من امروز خودمو ديدم كه خون شهدا هيچ واسم مهم نيست و حفظ كردنش واسم پشيزي ارزش نداره

    خدا منو لعنت كنه كه صبح تا شب دل آقا رو خون ميكنم

    شما رو به مادر سادات واسم دعا كنين

    + محمد حسن 

    من در اين آبادي ..

    ريه هاي شهوت

    پر اكسيزن مرگ است ..............

    دلم گرفت
    از اون پاراگراف سوم شرمم شد و بغض!!
    راستي داداشي:

    متبرج يعني چي؟ ببخشيد من بلد نيستم

    بنام خدا

    سلام دوست عزيز

    سخته ولي هر آنچه هست واقعيتهايي است كه هر روز شاهد آن هستيم.

    ان شاء الله كه هيچ وقت نبينيم پدر و مادري را كه شرمنده فرزندان خود گردند.

    چون واقعا سخته. خيلييييييييييي سختتتتتتتتتتتتتتتت

    سلام اميد جان

    خيلي جالب بود

    آفرين

    من هم به روز كردم

    موفق باشي ...

    + يه بنده خدا 

    امروز وقتي از کنار يک قنادي رد مي‌شدم چشمان حسرت‌بار و گرسنه يک کودک را ديدم که به همراه پدر ميانسالش از پشت ويترين به شيريني‌هاي خامه‌اي و تر و خوشمزه آن قنادي نگاه مي‌کرد. وقتي جواب رد پدر را براي خريدن شيريني‌ خامه‌اي شنيد، به سراغ شيريني دانمارکي يا گل محمدي خودمان رفت، اما پدر قيد خريد همان دانمارکي را هم زد و دست پسرش را گرفت و رفت...

    من هم امروز سخنراني وزير اقتصاد دولت عدالت محور دولت نهم را در مراسم توديعش ديدم در مورد تورم و قدرت خريد شيريني دانماركي...شما هم يه نگاهي بندازيد به نتايج جالبي مي رسيد.

    سلام.اين روزها خيلي چيز ها ميبينيم..نميدونم بايد از اونا فقط گذشت..يا..بازم كسي پيدا شد كه بنويسد.

    موفق باشيد.

    ممنون از لطفتون.

    سلام در صورتي که ماييليد با من تبادل لينک کنيد لطفا لينک وبلاگ من رو با نام
    اس ام اس هاي جديد
    قراردهيد و به من خبر دهيد تا لينک وبلاگ شما را قرار دهم
    در ضمن وبلاگ بسيار جالبي داريد
    سلام
    از وبلاگ «زينب خانم» پيداتون کردم! موفق باشيد.
    درسته ديگه؟ دخترتونه؟
    خدا حفظش کنه و حفظتون کنه...
       1   2      >