سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از فضل دانشت آن است که دانشت را کم انگاری. [امام علی علیه السلام]
چهارشنبه 86 اردیبهشت 19 , ساعت 4:7 عصر

 !!!

گاهی اوقات آرشیو و بایگانی کردن مدارک، روزنامه‌ها، نشریات و نگه داشتن فیلم و نوار وسخنرانی‌ کمک زیادی به آدم می‌کند تا نسبت به آدمها و مسائل دور و بر خود، قضاوت بهتری داشته باشد. اگر چه، در نبود همه اینها، حافظه انسان هم نقش بسزایی دارد. تعجب نکنید! قصد ندارم که از حافظه و ذهن انسان و روشها و آداب بایگانی و این قبیل مسائل صحبت کنم. تنها هدفم اینست که با فشاری اندک به ذهن خود، خاطرات همین چند ساله اخیر را یادآوری کنم و برایتان بنویسم:

جنگ 8 ساله تمام شده بود. مردمی که سالها طعم تلخ جنگ و ویرانی را چشیده بودند، کم‌کم به دنبال شیرینی بودند! بعضی آقایان هم برای برخی مقاصد که فقط خود از آن خبر داشتند، پیش خودشان فکر کردند که زیاد مزاحم مردم نشوند و برای اینکه روحیه مردم را به سوی شادی و خوشبختی، سوق بدهند، بی‌خیال خیلی چیزها شدند! خلاصه پس از مدتی رنگ و بوی شهر بکلی عوض شد...

عده‌ای از رزمنده‌ها و حزب‌اللهی‌ها، وقتی به شهر و دیارشان برگشتند و فضای جامعه را تغییر یافته، دیدند و متوجه شدند که آرمانها و شعارهایی که برایش رفته و سختی‌های زیادی را متحمل شده بودند و جوانی خود را صرف دفاع از همین آرمانها کرده بودند، تا حدود زیادی تغییر کرده است، شروع کردند به اعتراض، داد و فریاد! توی خیابانها راهپیمایی و تجمع برگزار ‌کردند، شعار ‌دادند، به دولت و نیروی انتظامی اعتراض می‌کردند که چرا با مصادیق فساد و از جمله بی‌حجابی برخورد نمیکند و جالب اینکه، وقتی می‌دیدند که این اعتراضها، راه به جایی نمی‌برد، گاهی اوقات خودشان آستینها را بالا می‌زدند و دست بکار می‌شدند! و البته همیشه هم با برخورد نیروی انتظامی مواجه می‌شدند!... قبلا هم در مطالب گذشته اشاره کرده‌ام که ما همواره اصول و عقاید خود را به دنبال سیاستهای خود می‌کشیم و نه عکس آن! و چون زمانه، زمان کار و سازندگی و خدمت رسانی بود و ما هم دغدغه کار فرهنگی و احیای سنن فراموش شده و اجرای عدالت و مبارزه با تبعیض و فساد و بی‌عدالتی را نداشتیم، پس طبیعتا نمی‌توان انتظار داشت که آن دوران، حق را به حزب‌الله و ... بدهند. کما اینکه ندادند!... اجازه بدهید، صفحات بایگانی خود را ورق بزنیم و به دوران اصلاحات هم سری بزنیم. دورانی که به عقیده بسیاری از محافظه‌کاران، (ببخشید، خیلی معذرت می‌خواهم، اصول‌گرایان!) خاتمی جوانان ما را منحرف کرد! به آنها آزادی بیش از اندازه داد. کارناوال شادی راه انداخت! یادش بخیر! چقدر زحمت می‌کشیدند و روی مخ مردم کار می‌کردند، اما فریادشان به جایی نمی‌رسید. هنوز شکست خودشان را در انتخابات باور نکرده بودند و نمی‌دانستند که چگونه، ضربه‌ای به رقیبشان، یعنی دوم خردادی‌ها بزنند و فقط منتظر این بودند که ببینند کی خاتمی با دانشجوها و جوانان و زنان، جلسه دیدار و سخنرانی دارد و از همه فجیع‌تر اینکه در آن جلسه، صدای سوت و کفی هم بگوش می‌رسید. فردا توی بوق و کرنا می‌کردند که: «ای داد و بیداد! مردم کجایید؟ بیایید بیایید! دین ما و ایمان ما را فروختند. در مقابل رییس جمهور مملکت، سوت زدند و کف زدند و رقصیدند!» و این چنین، سیاست ما در دوران اطلاحات، تغییر کرد و فرهنگ مهمتر از اقتصاد و سازندگی شد!...

 !!!!!

از آنجایی که عمر ما کفاف داد و دوران پس از اصلاحات را هم دیدیم، تبلیغات انتخابات گذشته را یادمان نمی‌رود! یکبار دیگر، سیاست حرف اول را می‌زد. خیلی‌ها که تا دیروز، رگهایشان از این همه بی‌غیرتی، از گردنشان بیرون می‌زد! خیلی‌ها که صورتشان از دیدن مصادیق فساد، سرخ می‌شد! خیلی‌ها که تا دیروز فریاد می‌زدند: «جوانان ما را بردند و فروختند! دختران ما فلان کاره شدند!» سکوت کردند و  برای بدست آوردن چهار تا رای بیشتر و رسیدن دوباره به قدرت، نیازمند همان تارهای موی دخترکان بزک کرده خیابانها شدند. آنروز کسی فریاد نزد مبارزه با بی‌حجابی! آنروز به نیروی انتظامی دستور داده نشد که سر میادین و چهار‌راهها با زنان و دختران بد حجاب برخورد کند! آنروز کسی نگفت که آقای فلانی، حاج‌آقای بهمانی، شما دیگر چرا؟! عکس شما را دخترکان عروسک‌نما دست بدست بین مردم تقسیم می‌کنند و برایتان تبلیغ میکنند!... البته سکوت آقایان برای ما کلی حرف و معنا داشت و دارد! دیگر برای ما عادی شده است که در شرایط بحران، زمان انتخابات و دفاع از انرژی هسته‌ای، سراغ همه مردم حتی همین زنان بد‌حجاب و بی‌حجاب برویم و مصاحبه‌های آنها را شب و روز از صدا و سیما پخش کنیم! یادتان نرفته که، همین چند سطر پیش نوشتم و گفتم که ما همیشه عادت داریم اصولمان را بر‌می‌داریم و به دنبال سیاستمان می کشیم. حالا چه فرقی می‌کند؟ سیاستمان که عین دیانتمان است!

مهم نیست که تو را چه بنامند، محافظه کار، اصول گرا، عدالت گرا، آرمان گرا، اصلاح طلب، دوم خردادی، سوم خردای... اینها هیچکدام اهمیتی ندارد! مهم اینست که خودت بدانی که هستی؟  



آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]