سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جویای دانش میان نادانان، همچون زنده در میان مردگان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
چهارشنبه 85 مرداد 4 , ساعت 10:52 عصر

تقدیم به همه بچه های انجمن اسلامی دانشگاه شهید چمران اهواز بین سالهای 76 الی 80

دوستان خوبم سلام

این اولین باری است که برای همه شما نامه می نویسم . از اوضاع و احوال بعضی هاتان خبر دارم و از بعضی دیگر نه

چند سالی است که از هم دوریم

یادش بخیر. یادتان می آید آن روزها را ؟ روزهایی که همه با هم یکدل و یکرنگ بودیم . الان که خاطرات آن روزها را مرور و با زندگی امروز مقایسه می کنم گویی که تمام آن خاطرات در خواب اتفاق افتاده است . در این چند ساله ، زندگیمان دچار تحولات زیادی شده است . دیگر از صفا و صمیمیت خبری نیست . دیگر از دور هم نشینی خبری نیست . دو نفر را نمی توان پیدا کرد که غم دیگری را غم خود و شادی خود را در خوشحالی دیگران ببیند . در این چند ساله از بس دروغ ، ریا ، تظاهر دیده و شنیده ام که باور کرده ام زندگی بدون دروغ و ریا معنی ندارد

اما آن روزها

یادتان می آید بیش از 50 نفر بودیم که همه غم و شادیهایمان با هم بود . خنده هایمان ، گریه هایمان ، دل تنگیهایمان ... . ما عادت کرده بودیم که جور دیگری زندگی کنیم. نمی دانم شاید من اشتباه می کنم . انگار آن روزها ما توی باغ نبودیم . حق داشتند که به ما میگفتند عبود !!! از هم که جدا شدیم همه چیز عوض شد . وارد دنیای دیگری شدیم .اوایل خیلی سخت بود سر وکله زدن با دیگران . ما که با یک اعلامیه در نمازجمعه اهواز، شهر را به هم میزدیم ، توی شهر کوچک خود احساس تنهایی می کردیم . یادم میآید بار دوم که خاتمی رییس جمهور شد ، ستاد زده بودم برای توکلی . 4 نفر را نمی توانستم پیدا کنم که توی ستاد بنشینند . یک نفر را ازقم دعوت کردیم که برای توکلی در مسجد تبلیغ کند . فکر میکنید چند نفر آمدند ؟ جمعاً 10 الی 15 نفر . اما مادربزرگم داشت از تلویزیون اشکهای خاتمی را تماشا میکرد و خودش هم گریه میکرد. ستاد فلسفی را یادتان می آید.؟

دوستان عزیزم

چند سالی است که از هم دوریم . بعضی هایتان را چند بار دیده ام و با تعدادی هم ارتباط تلفنی دارم از بقیه هم که مدتهاست خبری ندارم . اما همیشه به یادتان هستم

به یاد مهران صادقی . اورا فراموش نکنید و احوالش را بپرسید . چون به گردن خیلی از ماها حق دارد

به یاد حبیب خانلو مرد خوش تیپ و آرام انجمن . الان هم که توی اهواز مطب دارد

علیرضا بهرمن مرد بی خیال انجمن . تسبیح بلند و کتابچه دعایش یادم هست . می دانید که به چه اسمی معروف بود ؟ اولش ع بود

ایرج امیری جامعه شناس و مردی از خطه لرستان

بهنام میرافضل از او چه چیزهایی در خاطرتان هست ؟ داد و فریاد و خروش و البته شوخیهایش

مهدی برقراری مظلوم انجمن البته عبودبازیهایش در تبریز هنوز هم یادمه

پرویز امینی حاج منصور انجمن البته گاهی اوقات هم لاریجانی

جلال جوزا یه کیف داشت که همیشه همراهش بود

جعفر دوست محمدی یار همیشگی من یادش بخیر چند باری با هم کتک خوردیم

حسین خادمی مرد ساده و بی ریای انجمن

سلیمان سلیمانی و خنده های زیبایش

اکبر ریحانی مسئول روابط عمومی

قباد بارانی مرد خستگی ناپذیر

محمد علی ضرونی مخلصترین مرد انجمن

کوروش کامران که همیشه با همه چیز و همه کس مخالف بود

حمید شیران پایه ، ستون و همه کاره انجمن

سید زاهد غیاثی که یه زمانی امام جماعت ما بود

سید رحمن حسینی هرگز پیراهن خونینش را بعد از آن دعای کمیل جنجالی فراموش نمیکنم

سید عباس حسینی مرد با صفای انجمن

سید علی موسوی که میخواست خیلی چیزها را افشا کند و وقت نکرد

سید مصطفی صالحی زحمت کشید ، اذیت شد و تنها ماند.

سید جواد حسینی دیروز اهواز ،امروز شلمچه ، فردا فکه و پس فردا اروندکنار

وحید کبیری یار غار حمید شیران

سیروس محمودیان خیلی دیر با او آشنا شدم و خیلی زود از او جدا شدم . هر کس از او شماره ، آدرس یا خبری دارد لطف کند و به من برساندو بسیاری از دوستان دیگر که گذشت زمان ، اسامی آنها را از یادم برده اما یادشان و چهره شان هنوز هم در خاطرم هست

و چه حیف که این خاطرات به تاریخ پیوسته اند



آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]