سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزى را با دادن صدقه فرود آرید . [نهج البلاغه]
جمعه 85 شهریور 3 , ساعت 5:12 عصر

یکی از دوستانم به من اعتراض می کرد که چرا مطالب وبلاگت گاهی جدی می شود و گاهی به شوخی و طنز نزدیک می شود. البته منظورش نوشته «  نماینده مریخ » بود . راستش را بخواهید خودم هم نمی دانم  چرا ؟  هر وقت می خواهم یک کمی جدی شوم و درست و حسابی بنویسم نمی شود . امان از دست این مریخی ها که هر چی می کشیم از دست آنهاست !!

خودم هم قبول دارم که نباید زیاد به آنها گیربدهم . چون آنها با ما خیلی فرق دارند !!  فاصله ما با آنها هم خیلی زیاد است . فاصله از هر نظر .  فاصله طبقاطی تنها یک نوعش است .  البته تقصیر من هم نیست . بنده دوستی دارم که در مریخ زندگی می کند و بنده خدا چون خیلی  احساس تنهایی و غربت می کند ، مرتب با من تماس می گیرد و اخبار مهم و جالب آنجا را به من می رساند !! مثلا همین دیروز به من گفت که در یکی از ادارات مریخ ، قرار است که بین کارمندان آن ، تعدادی گوسفند زنده تقسیم کنند ! البته رفیقم می گفت که  قرار است به رییس و معاونش هر کدام یک گوسفند و به بقیه کارکنان آن اداره به طور مشترک 4 رأس گوسفند تعلق گیرد  یکبار فکر نکنید که کارمندان آن اداره 4 نفرند ، رفیقم می گفت تعدادشان 20 نفر است !!

راستش را بخواهید چون من تحمل شنیدن این حرفها را ندارم شروع کردم سر رفیقم داد و بیداد کردن و گفتم مرد حسابی تو که می دانی من با بی عدالتی و اینجور حرفها میانه ای ندارم چرا اوقات منو خراب می کنی ؟ رفیقم با خونسردی جواب داد : « بابا زیاد شلوغش نکن . من خودم  از رییس اداره درباره آن  پرسیده ام و او در جواب من گفت ، کدام بی عدالتی ؟ این عقیده کمونیستها ست که همه باید مثل هم بخورند ، اینجا مریخ است و ما هم مریخی فکر می کنیم.» !!!

دوستان عزیز ، شما هم اگر اخباری از مریخ دارید ، برای من بفرستید !!



آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]