امام خميني (س) عبارتي درباره مثنوي دارد که بسيار عجيب است. من از کساني که مخالفتهايي ميکنند ميخواهم درباره حرف اين مرد بزرگ بيانديشند.
امام ميفرمايد: «کثيرى از ناس شعر مثنوى را جبر مىدانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن اين است که آقايان معناى جبر را نمىدانند. و چنانکه مرحوم حاجى (مراد امام، حکيم حاج ملا هادي سبزواري است) نيز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسير، مرام مولوى را برساند؛ زيرا حکيمى قول عارفى را بيان نموده بدون اينکه حظ وافر از قريحه عرفانى داشته باشد و بلاتشبيه مثل اين است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بيان مرام شخصى قريب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که يک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسيمى که از سطح آبى برمىخيزد، به شرح آن بپردازد.» (تقريرات فلسفي، ج2، ص198)
به هر حال مولوي و امثال مولوي آدمهاي بزرگي بودهاند و نميشود درباره آنها و آراء آنها به راحتي اظهار نظر کرد، عجولانه سخن گفت و سبکسرانه قضاوت کرد.