• وبلاگ : آهستان
  • يادداشت : به نام احمد دادبين
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + س ن و 
    دادبين تنهافرماندهي بود که دردپرسنل نزاجا را ميشناخت وازجان ودل رسيدگي ميکرد هيچوقت بخودش فکر نميکرد به پست ومقامش فکر نميکرد هميشه بفکر زيردستانش بود ولي رقيبان مقام پرست مگر گذاشتند زنده باد احمد بسيجي تا خار چشم دشمنانت شوي
    + علي 
    شايد اين خاطره اي براي شما مي گويم حداقل براي خودم عجبي است در سال 73سفري با خانواده به شيراز داشتم ميباشد .از آنجا که ارتشي بودم براي پيدا کردن سرپناه متوسل به يکي از مهمانسراهاي ارتش شوم با پرس جو آدرس پدافند شيراز را دادن  به ر ب  پادگان که رسيدم از سرباز دزباني مهمانسرا جستجو کردم سباز نگهبان شروع به تلفن کرد ديدم مستقيم فرمانده پادگان صحبت مي کند هنوزم براي من غير قابل توجيه هست چطور درجه پايين ارتش با بالاترين درجه آنطور راحت تلفن کند در هر صورت بعد چند دقيقه پيکاني جهت ترابري من و خانواده ام فرستاده شد در ديدار اول من با امير دادبين شايد هنوز که هنوز است سال 1390آن اخلاص و صميميت حتي با نزديک ترين افراد خانواده ام نيفتاده بماند که دستور پذيرايي چن3روزي من در آنجا بود هرگز از خاطره من و خانوانده نرفته است خدا من اگر آبرويي دارم از تو ميخواهم اين فرد را و افرادي اينچنيني براي مردم و خانواده محترمشان نگهدارد تا شيعه واقعي مسلمان را از نزديک تجربه کنند از  .نيروي دريايي ارتش  

    سلام

    خوشبختم از آشنايي تان

    ياد دلاورمردان در حافظه اين مرزو بوم هرگز فراموش نخواهد شد

    به من هم سر بزنيد

    با سلام

    جالب بود . موفق باشيد

    با مطلبي تحت عنوان پيام نگار بروز هستم

    با تشكر

    سلام! اين شخصيت هاي بزرگ كه تو گمنامي موندن! كم نيستن! كاش همه وظيفه ي خودشون بدونن كه يه كم بيشتر بفهمن!

    ممنون از اينكه شما به اين مسئله پرداختين!

    التماس دعا