رفيق من، سنگ صبور غم هامبه ديدنم بيا که خيلي تنهامهيشکي نمي دونه چه حالي دارمچه دنياي رو به زوالي دارممجنونم و دل زده از ليلي هاخيلي دلم گرفته از خيلي هانمونده از جووني هام نشونيپير شدم، پير تو اين جوونيتنهاي بي سنگ صبورخونه سرد و سوت و کورتوي شبات ستاره نيستموندي و راه چاره نيستاگر که هيچ کس نيومدسري به تنهاييت نزداما تو کوه درد باش
طاقت بيار و مرد باش
با سلام
واقعا حرفاي دلنشيني ميزد.
رو من كه خيلي تاثير گذاشته بود. اونقدر كه انگار هزار ساله ميشناختمش. يادمه چقدر تلاش كردم كه تو مراسمهاي دانشگاهمون دعوتش كنيم . اما متاسفانه مسئولين نمي شناختنش مي گفتن نمي تونيم پول خرج كسي كنيم كه نمي شناسيمش !!!
بعد از فوتش دلم مي خواست به همه زنگ بزنم و بگم حالا شناختيدش.
باسلام
خيلي عالي بود دستتون دردنكنه