به بهانه دستگیری تعدادی از زنان فعال در عرصه آزادی!!
آیدای عزیز سلام. با خبر شدم که جمعی از دوستانت که همگی از فعالان جنبش آزادی زنان بودند، دستگیر شدهاند. ناراحتی این فاجعه را با هیچ کلامی نمیتوان بیان کرد. کجایند آن زنانی که ببینند و بشنوند که شما و دوستانتان برای تحقق آزادی و مبارزه با بنیانهای مردسالارانه این نظام چه کارها که نکردهاید؟ کجایند آن دخترانی که شب و روزشان را صرف پیدا کردن شوهر، این خانه و آن خانه میروند و هیچ وقت به خود زحمت ندادهاند که بیاندیشند، شوهر برای چه؟ آیدای عزیز بارها گفتهام تا زمانی که همه زنان و دختران این مملکت برای مبارزه با ظلم و ستم یکپارچه نشوند هیچ کاری از پیش نمیرود. تو خودت را ناراحت نکن. بگذار، این نابینایان و ناشنوایان همچنان مشغول تمیز کردن طویلههایشان باشند. رهایشان کن تا به زاییدن و شیر دادن و تر و خشک کردن بچههایشان سرگرم باشند. بدبختی آنجاست که عدهای پا را فراتر گذاشته مشغول تر و خشک کردن شوهرانشان نیز شدهاند! آیدای مهربان! بارها گفتهام و بار دگر میگویم، زندگی در این جهان سوم برای شما دشوار است، برای شمایی که اصلا از جنس دیگری هستی، مبارزهات و اندیشهات مال اینجا نیست، بدرد اینجا نمیخورد. تو را باور نمیکنند. تو وقتی فریاد میزنی، بعضی از این خانمهای خالهزنکی خودمان فکر میکنند که تو به زور میخواهی با شوهرانشان ازدواج کنی! آیدای بزرگ، از من به تو نصیحت، بگذار و برو. مانند همه آنهایی که گذاشتند و رفتند. اصلا برو به هاوایی، جزایر قناری و یا همین سواحل زیبای مدیترانه در بیروت خودمان! آنجا لااقل قدر آزادی را می دانند و همچنین قدر و منزلت و ارزش شما را! آخر تا کی میخواهی اینجا فریاد بزنی؟ تا کی میخواهی داد بزنی که زنده باد آزادی، زنده باد تساوی حقوق زن و مرد. اینجا که کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست. زنان جامعه ما را بیخیال شو. تا زمانی که آنها مشغول کارهای زنانه خودشان هستند، به این شعارها نمیشود دل خوش کرد. البته من پیشنهادهای زیادی دارم. چطور است این راهکارها را هم امتحان کنید شاید جواب بدهد. چطور است، شعار جدیدتان این باشد، که از این به بعد مردان نیز باید همانند زنان باردار شوند. من به نوبه خودم حاضرم این همه درد و رنج و مشقت را تحمل کنم تا ثابت کنم که از آرمانهای شما دفاع میکنم!! مگر زنان ما چه گناهی کردهاند که باید این همه سختی و مشقت را تحمل کنند؟ دهها هزار سال است که تنها زنان باردار میشوند. یک چند صباحی هم مردان این رنج را به دوش بکشند تا همه چیز مساوی شود! باید کاری کرد که این شعار همهگیر شود. به امید روزی که رویای صادقه « وبلاگ دلنوشتههای بیروت» به حقیقت بپیوندد!!
در پایان میخواهم از این فرصت استفاده کنم و گلهای بکنم از زنان و دخترانی که روزی روزگاری شوهران و پدرانشان را به بهانه دفاع از ناموس، غیرتی کردند و آنها را فرستادند به جنگ دشمن و سرانجام همه را به کشتن دادند! شما میگفتید که این مردان میخواهند جلوی بعثیان را بگیرند تا فجایع جنوب در تهران تکرار نشود! شما میگفتید که مردانمان رفتند تا کسی به زنانمان در تهران چپ نگاه نکند، امروز هم دست از خیالاتتان برنمیدارید...
آنها هرگز نمیدانستند که روزی خواهد آمد که عدهای از زنان ما دست هرچی مرد را از پشت خواهند بست. آنها تصور نمیکردند که روزگاری، زنانمان جمع شوند و فریاد مرگ بر ظالم سر دهند. اگر آن روز مصداق ظلم، صدام بود امروز مصداقش میشود «مرد»! زنده باد آزادی، زنده باد « زنان بدون مردان»!...