محمود احمدی نژاد به عنوان اولین رییس جمهوری ایران، در اجلاس سران کشورهای خلیج فارس (یا به قول خودشان خلیج عربی!) شرکت کرد. شنیدن این خبر هم مانند بسیاری دیگر از موارد غیر قابل پیش بینی دنیای سیاست جالب و غیر منتظره بود، اما واقعیت داشت. شاید شما هم دستان بهم فشرده احمدی نژاد و ملک عبدالله، را دیده باشید که نشان از علاقه وافر برادران عرب به ما دارد! به هر حال آقای احمدی نژاد رفت و همان شب هم برگشت اما نکته جالب این ماجرا، واکنشها و مطالبی بود که برخی از وبلاگها در این خصوص ابراز کرده بودند. به عنوان مثال دوست عزیزی اینگونه واکنش نوشته بود که «به شورای مجعول شیوخ عرب رسمیت ندهیم.» واضح است که منظور این عزیز، نام و عنوان اجلاس اعراب است که مدتهاست بر سر نام خلیج فارس با آنها دعوا داریم...
ضمن احترام به همه دوستان و برادران عزیزی که در این خصوص نوشته اند، نکاتی را متذکر می شوم:
1- شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس، بعد از جنگ ایران و عراق تاسیس شده و از ابتدا بنای کار خود را مقابله با نفوذ و صدور انقلاب اسلامی ایران و همچنین حمایت همه جانبه از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی گذاشت.
2- این شورا با ماهیتی ضد ایرانی شکل گرفت و تاکنون نیز همواره تلاش کرده است در اجلاس خود مواضعی بر علیه کشورمان اتخاذ کند که نمونه بارز آن، تاکید بر مالکیت امارات بر جزایر ایرانی است!
3- دعوت از رییس جمهور کشورمان برای شرکت در این اجلاس، اقدامی بی سابقه و در نوع خود جالب بود. چرا که آنها از مسولان و مقامات کشوری به عنوان عضو ناظر و مهمان اجلاس، دعوت کرده اند که روزگاری علت اساسی گردآمدنشان ضدیت با آن نظام و کشور بود!
4- تفکر درباره علاقه اعراب به حضور و نقش ایران در این اجلاس می تواند پاسخگوی بسیاری از پرسشها باشد. براستی چه عاملی باعث شده است که سران و امیران کشورهای حوزه خلیج فارس، که همگی از جیره خواران و نوکران آمریکا و غرب در منطقه هستند، اکنون تا این اندازه به ایران متمایل بشوند؟ این مساله را می توان با دقت بیشتری بررسی کرد. به خصوص اینکه چرا در سالهای گذشته و حتی در زمان تصدی آقای خاتمی بر ریاست جمهوری، که شعار تشنج زدایی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده بود، شاهد دعوت و حضور ایران در این اجلاس نبودیم؟!
تعدادی از دوستان عزیز در نوشته های خود بدون در نظر گرفتن نکات فوق و دست آوردهای کوتاه مدت و بلند مدت این اجلاس، تنها ایرادی که به ذهن شریفشان خطور کرده است، موضوع درج نام «خلیج عربی» در این اجلاس است. در این خصوص هم باید گفت:
اولا: سازمانها و نهادهای بین المللی زیادی مانند سازمان ملل، شورای امنیت و حتی آژانس بین المللی انرژی اتمی و ... بارها و بارها در نشست ها و اجلاس خود مواضع خصمانه ای علیه ایران داشته اند. آیا راه حل منطقی و عقلانی این بود که هرگونه رابطه ای را با سازمانهای فوق قطع کنیم؟ و یا اینکه در عین حضور در آن اجلاس، بر حق مسلم خود نیز با قاطعیت تاکید داشته باشیم.
ثانیا: آیا عدم شرکت در چنین اجلاسی، می تواند باعث شود که مثلا امیرنشینان عرب، نام خلیج فارس را به درستی بکار ببرند؟ و آیا شرکت و حضور در این اجلاس به معنای کوتاه آمدن از مواضع به حق ما است؟ آنچه که مسلم است در همه منابع علمی و تاریخی دنیا، خلیج فارس همواره به این نام خوانده شده و خود اعراب هم این موضوع را به خوبی می دانند و خوشبختانه رییس جمهور کشورمان هم که به عنوان مهمان در این اجلاس حضور داشته اند، بارها و بارها در سخنان خود از عنوان زیبای خلیج فارس استفاده کردند. همه ما بخاطر داریم که در سفر یکی دو سال پیش امیر قطر به ایران، وی از خلیج فارس به عنوان «خلیج»، نام برد ( دقت کنید، نه خلیج عربی). اما بلافاصله احمدی نژاد، بدون تعارف و رعایت حال مهمان عرب، این موضوع را به امیر قطر گوشزد کرد که خلیج فارس تنها یک نام دارد! چیزی که برای خود امیر قطر هم غیر منتظره بود و باعث شد که تا مدتها بسیاری از شیوخ عرب و روزنامه ها و شبکههای خبریشان، از جانب امیر قطر احساس شرمساری بکنند!
ثالثا: حساسیت هموطنان ما درباره تحریف نام خلیج فارس و درج نام خلیج عربی در نقشه های کشورهای عربی قابل درک است، اما اینرا هم باید در نظر داشت که اختلافات و مشکلات اساسی ما و اعراب تنها بر سر مساله نام یک دریا نیست، بلکه مسائل پیچیده تری نیز در منطقه خاورمیانه وجود دارد که نیازمند همکاری کشورهای همجوار و همسایه است. مانند مشکلات عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان...
و مطلب آخر هم اینکه به نظر می رسد اینروزها بسیاری از دوستان ما نیز گرفتار حالتی شده اند که بیشباهت به گرایش به مد و مدگرایی نیست! انگار برای عقب نماندن از قافله منتقدان و مخالفان دولت، باید با هر چیزی و هر ماجرایی مخالفت کنند! سفرهای گالیور را که یادتان هست؟!
مطلب بعدی آهستان، احتمالا در خصوص شاهکار ادبی! جدید آقای اعلمی است...