مدتی پیش، به بهانه حضور رییس جمهور در اجلاس سران کشورهای حاشیه خلیج فارس، مطلبی نوشتم و در آن عرض کردم که انگار این روزها، افراد مختلف برای عقب نماندن از قافله مخالفان دولت، سعی در سبقت گرفتن از یکدیگر دارند و به هر بهانهای که شده میخواهند نام خود را در لیست منتقدان و مخالفان برنامه های رییس جمهور قرار دهند. شاید در نگاه اول، این مخالفتها را امری طبیعی بدانیم و چنین تصور کنیم که دولتهای پیشین هم، همواره در برابر انتقادات و مخالفتهایی اینچنینی قرار داشتهاند، اما وقتی با دقت بیشتری به این مساله نگاه میکنیم، نتیجه میگیریم که، اینبار شرایط با گذشته کمی فرق کرده است. طراحان جنگ روانی، اینبار دست به ابتکار جدیدی زدند و آنهم حمله همه جانبه به افکار و اذهان مردم و جامعه و متهم کردن دولت به غیر عقلانی بودن، عدم توجه به کارشناسان و عقلای قوم و دلسوزان نظام و ... همزمان، مافیای قدرت و ثروت هم که سالها سایه شوم خود را بر همه ذخایر این کشور گسترانده بود، پس از آنکه دستان نامحرم خود را از منابع مادی این مرز و بوم، کوتاه شده دید، با شیوههای مختلف، به میدان مبارزه پای نهاد و عزم خود را جزم کرد که بار دیگر همه آنچه را که از دست داده در چنگال کثیف خود ببیند. ورود به این میدان مبارزه، شرایط خاصی ندارد. هر کسی را با هر سلیقه سیاسی میتوان در آن مشاهده کرد. اصلاح طلب، محافظه کار و ...! آنچه در این میدان اهمیت دارد، پیمانی است که در آسمانها با یکدیگر بستهاند و آنهم بازگشت مجدد به قدرت و ثروت که البته تنها راه بازگشت، کنار گذاشتن افراد جدید از صحنه است، یعنی مبارزه با سیاستها و طرحها و برنامههای دولت و متهم کردن آن به ناکارآمدی، افزایش نارضایتی عمومی و در نتیجه کاستن از میزان محبوبیت احمدی نژاد و ...
آقای هاشمی رفسنجانی، بارها و بارها از شرایط ویژهای سخن گفتهاند که کشور گرفتار آنست و البته علت همه گرفتاریها هم، کسی نیست جز شخصی به نام احمدی نژاد! سید محمد خاتمی که گویا این روزها در رفتن به سفرهای استانی، رقیبی جدی برای احمدی نژاد محسوب میشود، نگران از دست رفتن دموکراسی و آزادی کشور است و همچنین نگران جایگزین شدن اسلام جنگ و خشونت بجای اسلام محبت و صلح! احزاب و جناحهای مختلف کشور هم که فقط منتظر نشستهاند تا ببینند رییسجمهور کی مدل کاپشن و یا کفشش را عوض میکند، آنگاه سر و صدای همین آقایان معتقد به جامعه چند صدایی و قانون مداری، بلند میشود که ای داد و بیداد، کشور ما نابود شد، اقتصاد ما مرد، فرهنگ که چیزی از آن باقی نمانده و سیاست هم که دیگر معلوم است، سیاست جنگ و تشنج و درگیری است! اینجاست که هر آدم هوشیاری به این نتیجه میرسد که انگار در پس پرده خبرهایی وجود دارد. معلوم است که در جلسات دعای پنجشنبهشبهای خط امامیها! و نشست هم اندیشی محافظه کاران و ائتلاف اصلاح طلبان ، تصمیمات مهمی اتخاذ میشود. شاید یکی از این تصمیمات مهم و استراتژیک، این باشد که باید تا آنجا که در توان داریم، با هر تصمیم دولت مخالفت کنیم و نیز با استعانت از چماقهایی که در دست داریم، کاری کنیم که هر طرح و برنامه ای را مخالف با عقلانیت و مصالح نظام معرفی کنیم. مردم باید باور کنند که شرایط کشور، بحرانی است: همین الان ممکن است که از چهار طرف مرزهای کشور، هزاران موشک به سمت ما پرتاب شود، فردا شورای امنیت ما را محکوم خواهد کرد، پس فردا هم لابد باید منتظر تحریمهای فیفا باشیم! آنگاه به مردم بگوییم که خودتان قضاوت کنید، کدام دولتی را در گذشته سراغ دارید که اینگونه کشور را در باتلاق فرو برده باشد؟ ... و برای تکمیل پروژه خود و تنگتر کردن حلقه مخالفان دولت، کار را به آنجا رساندند که حتی پای رهبری را هم به نقشه های کثیف خود کشاندند . به عنوان مثال، می توان به مطلبی از سایت تابناک اشاره کرد. آنگاه که عقلای آنها، پس از تحلیلهای علمی و کارشناسی و جامع خود، به این نتیجه رسیدند که بله رهبر مملکت هم دیگر حوصله این دولت ماجراجو و خودسر، را ندارد! اما...
اما، همه آنهایی که دیروز شاهد سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان دانشگاههای یزد بودند، حرفهای دیگری شنیدند. رهبر انقلاب، در سخنان صریح و تاریخی خود، ضمن حمایت و قدردانی از برنامههای دولت و همچنین انتقاد از هوچی گریهای بیگانگان و مزدوران داخلی آنها، پیامهای صریحی هم برای آدمهایی آشنا فرستادند. آدمهایی که ادعا می کنند که موضع گیریهای سیاسی احمدی نژاد، کشور را در وضعیت بحران قرار داده است. آنهایی که افتخار می کنند دولتشان، دولت صلح و صفا و صمیمت بوده اما این ننگ را در کارنامه عملیشان دارند که در برابر زیاده خواهیهای بیگانگان، عقب نشینی کردند. آنهایی که برای رسیدن به مقاصد کثیفشان، در لابلای سخنان امام، دنبال کلمه و یا جملهای در خصوص حق مردم و انتخابات و آزادی می گردند و با صفحات دیگر این کتاب قطور کاری ندارند. آنهایی که در مرامنامه حزبی شان، هیچ جایگاهی برای دخالت دیانت در سیاست قرار ندادهاند، اما گاهی از سر نیاز و فریفتن عوام، یادشان می آید که مرجع تقلیدی هم در جناح سیاسیشان وجود دارد! آنهایی که به عنوان نمایندگان ملت، روزگاری در راهروهای مجلس متحصن شدند و پای نامهای ننگین را امضا کردند که اگر امروز با آمریکا مذاکره نکنیم، دیگر نمی توانیم جلوی حمله آنها را بگیریم! (گویا قول و قراری پنهانی با اربابان خود گذاشته بودند که ما ملت از آن بیخبر بودیم؟) و در نهایت به آنهایی که در روزها و ماههای اخیر، ذوب در ولایت شده بودند و از مخالفت رهبری با دولت سخن میگفتند! اکنون که با سخنان قاطع رهبر انقلاب، نقشه های شوم این خیالبافان، نقش بر آب شده، باید منتظر ماند و روزها و شبهای آینده را نظاره کرد که این هوچی گران، اینبار به کدام رویای پوچ خود متوسل خواهند شد؟؟!!