دیروز سخنرانی سید حسن نصرالله را در مراسم عاشورای بیروت گوش میدادم، مثل همیشه گرم و پرحرارت بود... نمیدانم چرا فکر میکنم آن عزاداری و عاشورایی که لرزه بر اندام طاغوت زمان و خاندان ابوسفیان میاندازد همانی است که نصرالله، در آن حضور داشت و برایش سخنرانی میکرد. آنجا که با شهامتی بینظیر و به صراحت به بوش و اولمرت نسبت به آغاز جنگی جدید هشدار داد و به سران عرب (بخوانید اصحاب ابوسفیان) یادآوری کرد که اگر سال گذشته به حزب الله لبنان کمک نکردید لااقل امروز از مردم غزه حمایت کنید!
ابوسفیان هنوز نفس می کشد
درست همان شبی که ابوسفیان، خود را در محاصره سپاه پیامبر دید و مجبور شد که برای حفظ جانش از ایشان امان نامه بگیرد، در چشمان عدهای از افراد سپاه، حسرت روزهای جاهلیت را احساس کرد. همانهایی که دلشان برای تفاخر و زرق و برق و اشرافیت دوران پیش از اسلام تنگ شده بود! ابوسفیان در برابر چشمان مضطرب آن آدمها، مسلمان شد اما نه به اسلام پیامبر، بلکه به اسلامی که آورنده آن کسی جز خودش نبود! او برای تثبیت اسلام خود به دو برنامه کوتاه مدت و بلند مدت احتیاج داشت، ابتدا میبایست پایه های دین جدیدش را محکم کند و آنگاه مقدمات برپایی حکومتی مبتنی بر آن را فراهم آورد. با رحلت پیامبر، اسلام ابوسفیانی جان تازهای گرفت، در نگاهش میشد رضایت را احساس کرد، وقتی که با چشمان خود نادیده گرفتن وصایای پیامبر در حق اهل بیت و فراموشی واقعه غدیر را میدید. کدام حادثه برای ابوسفیان میتوانست اینچنین شور و شعف ایجاد کند جز کنار گذاشتن علی بن ابیطالب از جانشینی پیامبر؟! ابوسفیان برای دیدن آرزوهای خود، بیش از یکی دو دهه منتظر نماند چرا که فرزندش معاویه از سوی خلیفه به عنوان امیر شام منصوب شد و این آغاز حکومت جدید ابوسفیان بر پایه احکام دوران جاهلیت بود...
و درست به همین علت، امام علی (ع) با حکومت معاویه مخالف بود و به آنهایی که میگفتند فعلا با او کاری نداشته باشیم، پاسخ دادند که معاویه حتی یک روز هم نباید حکومت کند. چرا که اساس حکومت او مبتنی بر اسلامی بود که با اسلام پیامبر زمین تا آسمان تفاوت داشت. اسلام معاویه، اسلامی ابوسفیانی بود و بس!
دوران یزید، اسلام ابوسفیان به تکامل و بلوغ خود رسید! دیگر همه باور کرده بودند که دین همین چیزی است که این خاندان می گویند. یعنی همانی که ابوسفیان آرزویش را داشت! پاک کردن و زدودن این باورها از اذهان مردم کار آسانی نبود. تنها یک حماسه و یک حادثه بزرگ میتوانست اسلام پیامبر را از خطر خشکسالی نجات دهد و آن حماسه بزرگ را امام حسین آفرید و اینچنین اسلام پیامبر راهش را برای همیشه از اسلام ابوسفیان جدا ساخت و مردمان بسیاری در طول تاریخ مخیر شدند که آگاهانه یکی از آندو را انتخاب کنند...
البته خاندان و دوستداران ابوسفیان هم که بزرگترین ضربه را از خون امام و قیام او خورده بودند، در طول تاریخ ساکت نماندند. آنان نیز با اقتدا به جدشان یزید، عاشورا را گرامی داشتند، اما به شیوه خود یزید! یادم نمی رود محرم چند سال پیش را که از رادیوی وهابی عربستان شنیدم که میگفت: «امروز دهم محرم الحرام- روز عاشورا- یعنی روزی که امیرالمومنین یزید، حسین و خارجیان همراه او را به ...» آیا این همان اسلامی نیست که سرزمین پیامبر را فرا گرفته است؟!...
به نظر شما امروز کدام عاشورا میتواند خاندان ابوسفیان را رسوا کند؟!