خاطرات روزانه نماینده مردم مریخ
پس از آن سخنرانی غراء ، که شعارهای زیادی را مطرح کرده بودم مردم شروع کردند به حمایت همه جانبه از من. چون تا حالا سابقه نداشت که نماینده ای ، اینقدر شعار جالب داشته باشد . من نمی دانم که اینها چه کار می کردند . بیخود مردم را گول می زدند اما پس از انتخاب شدن دیگر آنها را فراموش می کردند . اما من ثابت می کنم که مرد شعارم . البته پس از آن که درباره مهاجرین از کشورهای دیگر صحبت کردم سفیران این کشورها شروع کردند به تماس گرفتن با من . اول از همه سفیر « افمیخستان » با من تماس گرفت و شروع کرد به آه و ناله که تو رو خدا یک چند وقت دیگه هم هوای ما را داشته باشید. بعد از او هم بقیه سفیران از « آذمیخستان ، پاکمیخستان ، تاجمیخستان ، ارمیخستان و قرمیخستان » صف کشیدند جلوی دفترم و هر کدام خواسته ای داشتند . خلاصه ما که تحمل شنیدن دردها و مصائب همسایه ها را نداشتیم ، کم مانده بود که گریه کنیم و با اجازه شما مردم مریخ ، اولین شعارم را موقتاً کنار گذاشتم و ضمن بخشش کلیه بدهکاریهای این دوستان قول دادیم که باز هم به آنها کمک بلاعوض کنیم . البته به شرطی که آنها هم آدم باشند و هی دشمنان ما مریخی ها را به این منطقه نکشانند و دیگر در مجامع بین المللی پشت سر ما حرف نزنند!!