چند سال پیش و در بحبوحه جار و جنجالهای پس از دوم خرداد، آقای محتشمی به دانشگاه ما دعوت شده بودند. مجریان برنامه سوالات حضار را به گونهای گلچین کرده بودند که هیچ صدای مخالفی به گوش آقای محتشمی و دیگران نرسد. طبیعی بود که من هم از مطرح شدن پرسشم ناامید شدم، اما در کمال ناباوری سوالم خوانده شد:«آقای محتشمی، این روزها افراد و گروههای زیادی در دایره گروههای دوم خرداد قرار دارند که خیلی هایشان هیچ نسبتی با شما ندارند. حتی عدهای خودشان را خط امامی مینامند بدون آنکه کوچکترین اعتقادی به راه و اندیشه امام داشته باشند و آیا اصلا شما این مساله را قبول دارید؟» آقای محتشمی هم لطف کردند و پاسخی دادند که به تیتر روزنامه ها و نشریات تبدیل شد، ایشان گفتند:« بله! آدمهای زیادی در مجموعه گروههای دوم خرداد حضور دارند که از اول هم خط امام را قبول نداشتند، منتهی آن زمان نیات آنها معلوم نبود و کم کم پرده از چهره واقعی خود کنار زدند!» معنای این جمله آقای محتشمی این بود که قطعا در میان اصلاح طلبان، افرادی حضور داشتهاند که هیچ اعتقادی به اندیشههای امام راحل و انقلاب اسلامی نداشتند، اما بنا به دلایلی که برای خیلیها مشخص است، در جمع گروههای دوم خردادی حضور داشته و دارند!
موقتا این تناقض بزرگ را کنار می گذارم که چرا مدعیان واقعی خط امام، هرگز سعی نکردند که این نفوذیهای ناهماهنگ را از خود برهانند و کاری هم به این مساله ندارم که چرا امروز آقای محتشمی و دوستانشان علیرغم شناختی که از این عده دارند، باز هم برای دفاع از آنها جار و جنجال تازهای براه انداختهاند. فعلا به مسائل چند روز گذشته کشور میپردازم. ماجرایی که از سخنرانی فرمانده سپاه آغاز شد و موضعگیری سید حسن خمینی را در پی داشت و سپس توهینهای سایت نوسازی به ایشان! توهینهایی که باعث شد تا مرحوم آقای توسلی در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام به علت ناراحتی از آن، دچار ایست قلبی شوند و پس از آن هم سخنان پیدرپی افرادی که دائما یک چیز را تکرار میکنند: «دفاع از خط امام!» در میان این افراد شخصیتهایی حضور دارند که در ارادت و پایبندی آنها به خط امام هیچ شک و شبههای وجود ندارد، اما اینروزها آدمهایی هم مدعی دفاع از خط امام شدهاند که گفتار و رفتار گذشته آنها چیز دیگری را ثابت میکند. آدمهایی که افتخارشان اینست که دوست دشمنان امام هستند. آدمهایی که طی سالهای گذشته از هیچ کوششی برای ناکارآمدی نظام فروگذار نکردند، آدمهایی که طراح شورشهای خیابانی بودند و همچنین آدمهایی که تنها در روزهای انتخابات، خط امامی میشوند!!
در روزهای گذشته، عدهای چنان از نادیده گرفتن دستورات امام اظهار نگرانی کردهاند که گویی امام راحل، در طول حیات مبارک خود هیچ سخن و یا نصیحت دیگری نداشتهاند جز اینکه نظامیان نباید در انتخابات دخالت کنند! البته این نکته حرف درستی است و شکی هم در آن وجود ندارد، اما این سوال را هم میشود از آقای محتشمی و دوستان مجمع روحانیون پرسید که آیا در صحیفه نور امام، هیچ سخن، دستور و یا نکته اساسی دیگری وجود ندارد که شما را برای دفاع از اندیشههای امام راحل بسیج کند؟ آیا امام در منشور روحانیت، خطر انجمن حجتیه را به ما گوشزد نکرد؟ آیا نگران بازگشت مجدد لیبرالها و عناصر نهضت آزادی نبود؟ آیا در طی سالیان گذشته، افرادی ادعا نکردند که نظریه ولایت فقیه امام یعنی استبداد؟ آیا روزنامه ای ننوشت که اسلام با جمهوریت سازگاری ندارد؟ آیا استاد و دکتری در این مملکت به کل اعتقادات شما توهین نکرد؟ و آیا یکی از دوستان هم جناحی شما همان حرف مارکس را تکرار نکرد که دین یعنی افیون توده ها و حکومتها؟... و مهمتر از همه، آیا در این موارد نیز احساس خطر کرده و برای دفاع از خط امام اینچنین به صحنه آمدید که اکنون به بهانه رد صلاحیت عدهای، فریاد وااماما سر میدهید؟! بنده منکر اشتباهات شورای نگهبان و وزارت کشور نیستم، اما حافظه تاریخی ما هم، بستنشینی و تحصن خائنان به ملت را در راهروهای مجلس فراموش نمیکند. اگر معنای خط امام بودن آقایان این است که برای رضایت اربابان خود بالای سرمان به انگلیسی بنویسیم «تحصن نمایندگان مجلس!» و گزارش تحصن ما را شب و روز تلویزیون «بیبیسی» و «سیانان» پخش کند، پس احتمالا ما معنای «خط امام» را به درستی درک نکردهایم. اگر معنای خط امامی بودن اینست که نامههای امام را در خصوص منتظری، نادیده بگیریم و امروز با اعضای باند مهدی هاشمی، دست دوستی بدهیم، پس ما این خط را نمیخواهیم! و اگر معنای خط امام اینست که تا دیروز نامهی امام را در خصوص نهضت آزادی فصل الخطاب قرار میدادیم، اما امروز به بهانه «زنده باد مخالف من»، آن نامه را فراموش کردهایم، پس این خط شماست نه خط امام!