برادر و خواهری که که این نوشته را می خوانی ، من نه منافقم و نه ضد انقلاب . نه نوکر آمریکا و نه جیره خوار انگلیس . نه اصلاح طلبم و نه محافظه کار . من مسلمان دردمند ایرانی ام . من به تمام آرمانهای عدالت خواهانه انقلاب ایمان دارم . تنها ایراد من اینست که همیشه معترضم . من مخالف صد در صد سکوتم . با « به به و چه چه » مخالفم . دوست دارم که سر به تن آقازاده ها نباشد . دوست دارم که سر به تن خیلی ها نباشد . من برای آنهایی که احساس می کنند صندلی و پست و مقام ارثیه پدریشان است ، هیچ ارزشی قائل نیستم . وقتی می بینم که در کشورمان سازمانی وجود دارد که فاصله طبقاتی روسا و کارکنان عادی اش بیش از پنجاه برابر است ، حرص می خورم . مسئولانی هستند که حاضر نیستند در محل کارشان اقامت داشته باشند و هر روز با استفاده از امکانات دولتی مسیر خانه تا محل بخور و بخوابشان را طی می کنند . مسئولانی را می شناسم که ماشینهای دولتی را با راننده اختصاصی در اختیار خانواده شان قرار می دهند تا به آنها بد نگذرد . رییسی را می شناسم که پسر نا اهلش دور از چشم او سوار بر ماشین دولتی می شود و می زند به تیر برق!! جالب تر اینکه شبانه ماشین را به پارکینگ اداره حمل می کنند تا فردا از حساب دولتی برای تعمیر آن هزینه شود. چه بسیارند افرادی که به خاطر دزدی ، عدم لیاقت و ... از مقام خود عزل و به پست بالاتر تنبیه می شوند !! چه بسیارند افرادی که در شهرهای محروم مرتکب خطایی می شوند و به جاههای بهتر تبعید می شوند!! چه بسیارند سازمانها ، نهادها و اداراتی که فساد و بیعدالتی و تبعیض در آنها بیداد می کند اما کسی جرأت بازگویی آن را ندارد چرا که فردا متهم به افشای اسرار و مخالفت با نظام می شود . سازمانی را سراغ دارم ( از نام بردن آن معذورم ) که پرسنل آن مجبورند با آمار کامل در نماز جماعت شرکت کنند . خواهش می کنم اشتباه نکنید . بنده با نماز و مسائل دینی مشکلی ندارم اما با شیوه های نادرست تبلیغ مخالفم . رییس این اداره بین نماز ظهر و عصر سخنرانی می کند و فتوا می دهد که « شما که اصول دین را قبول کردی ، غلط میکنی که فروع دین را قبول نداری » همین آقا روزگاری قانونی برای مسجد وضع کرده بود که تا من از مسجد بیرون نرفته ام کسی حق خروج ندارد و پس از چند بار تنبیه و دعوا و ... خلاصه این دستور هم لغو شد. جالب است بدانید که این آقا کسی است که پسرش ماشین دولتی را زده بود به تیر برق!!!
برادر و خواهر گرامی ، من معترضم .
من نمی دانم که چگونه فریاد بزنم و صدایم را به گوش چه کسی برسانم . چرا که انگار بی عدالتی در خون و رگهایمان مدتهاست که جاریست !!!