آخر تا کی ما باید شاهد این همه مظلومیت باشیم؟ تا کی بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و درد و غربت مظلومان را ببینیم؟ تا کی خودمان شرایطی را فراهم کنیم که دلهای عدهای بشکند و بسوزد؟ با شما هستم! با شمایی که فرصت یک دقیقه فکر کردن را هم به خود نمیدهید. با شما هستم که هرگز صدای مظلومیت آدمهای مظلوم را نمیشنوید. آیا آن روز فرا نرسیده که به یاری مظلومان بشتابیم و آنها را از این اوضاع نابسمان که گرفتارش هستند، برهانیم؟ حتما از خودتان میپرسید که از کدام مظلوم و کدام مظلومیت صحبت میکنم؟! حق دارید. از بس در خوشی و شادمانی خود غرق شدهاید که دیگر صدای آه و ناله مظلومان به گوشتان نمیرسد! مگر نشنیدهاید پیام جانسوز سید اصلاحات را که گفته است: مظلومانه در این انتخابات شرکت میکنیم؟! من دلم از خواندن این جمله خون شده است. چه شد که چنین شد؟! چه شد که سید ما را به این روز انداختند؟ چه شد که سید ما در خانه خودش هم مظلوم است؟ آیا کسی نیست که صدای او را بشنود؟ آیا جوانمردی پیدا نمیشود که به ندای مظلومیت او لبیک بگوید؟ کجایند جوانمردان، کجایند غیرتمندان؟ کجایند آزادمردانی که تنهایی و بیکسی او را ببینند. آیا یک ایرانی وجود ندارد که دست یاری به سوی این جماعت دراز کند؟ آیا ما بنشینیم تا جناب آقای جرج بوش از این فرصت استفاده کند و برای پیروزی اصلاحطلبان دعا کند؟ مگر ما خودمان مردهایم. لذا بنده از عموم ملت همیشه در صحنه خاضعانه میخواهم که بشتابند و سید ما را از این همه مظلومیت نجات بدهند. در این راستا بنده تنها کاری که از دستم بر میآید اینست که با احساسات مردم بازی کنم. چرا که اعتقاد دارم مردم ما مردمی احساساتی تشریف دارند. لذا همان عکسی را که سید در پایان دوره اول ریاست جمهوریاش گرفت (که منجر به انتخاب مجدد ایشان شد) نشان میدهم تا دلها بسوزد برای مظلومیت ایشان!