سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
جمعه 86 دی 28 , ساعت 8:50 عصر

پرده اول:

هنوز، سالها با دوران کامپیوتر و اینترنت فاصله داشتیم. تلویزیون تنها چند ساعت در طول شبانه روز برنامه پخش می‏کرد. آن روزها دلخوشی من ضبط صوت پدرم بود. پدرم مجموعه‏ای بی نظیر از موسیقی و نواها و مداحی‏های قدیمی داشت. عادتش این بود که غروبهای دلگیر آن روزهای غربت «آستان جانان» شجریان را گوش کند. هنوز هم که پس از سالها این نوا را می‏شنوم، یاد آن روزهای پر خاطره می‏افتم. یادم می‏آید که محرم، پدر بیش از هر چیز دیگری، نواری را گوش می‏کرد که این اشعار را می‏خواند:

«امشب شهادت نامه عشاق امضا می‏شود                 فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می‏شود»

سالها گذشت. ضبط صوت پدرم خراب شد. آن قدیمی‏ها از دنیا رفتند و آن نواها هم به خاطره پیوستند و من شبهای عاشورا ناخودآگاه به یاد همان شعر می‏افتادم و حسرت روزهای رفته را می‏خوردم...

پرده دوم:

شب عاشورایی، به شهر و دیار خود رفته بودم. مردم به خیابانها آمده بودند و دسته های عزاداری هم مطابق معمول از مقابل دیدگان آدمها رد می‏شدند! ناگهان صدای مداحی توجهم را به خود جلب کرد. شعرش عجیب آشنا بود:

«امشب شهادت نامه عشاق امضا می‏شود                 فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می‏شود»

از میان انبوه جمعیت دنبال صدایش گشتم، پیرمردی را دیدم که هنوز به سالهای گذشته وفادار مانده بود. آن شب به اندازه تمام آن سالهایی که از دوران کودکی خود دور شده بودم، احساس دلتنگی کردم! آن شب عاشورا گذشت... عاشورای پارسال که برای شنیدن دوباره «شهادت نامه عشاق» به شهر خود رفته بودم، پیرمرد هم رفته بود!

 کاظمی بحری کاظمی بحری



آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]